وبلاگ شخصي اكبر زواري رضائي
MUHASEBE - FİNANSMAN VE DÜŞÜNCELERİM
تاريخ : پنجشنبه 26 آبان 1390 | یازار : اكبر زواري رضائي

حتما شما هم در كنار خود اطرافيان و آشناياني داريد كه معتقدند افراد موفق و ثروتمند با ريسك كردن به جايگاه فعلي خود رسيده‌اند؛ برخي مي‌گويند كه فلاني ريسك كرد كه پولدار شد، اما ما ترسيديم و درجا زديم.

 

اين اعتقاد پررنگ در شرايطي در بين مردم همچنان وجود دارد كه برخلاف اين تصور غالب، سرمايه‌گذاران موفق دنيا پذيرش هرگونه ريسك را در تصميمات خود نفي مي‌كنند. جورجي شوارتز در اين زمينه معتقد است كه ادامه حيات در بازارهاي مالي، مستلزم فرار از ريسك است! از سويي ديگر وارن‌بافت هم در جمله معروفي مي‌گويد: «خريد اوراق بهادار بسيار ارزان‌تر از ارزش واقعي آنها، اقدام مخاطره‌آميزي نيست.» در كتاب 23 اصل موفقيت وارن بافت در اين باره آمده است: روش ريسك‌پذيري شما چيست؟ پس از روشن شدن اين موضوع كه سرمايه‌گذاران خبره‌اي همچون وارن بافت و جورجي شوارتز، از ريسك به مانند يك طاعون پرهيز مي‌كنند، اميدوارم كه اين پرسش كاملا ساده‌لوحانه به نظر برسد. اما لطفا براي چند لحظه، عدم باور به اين موضوع را متوقف كنيد تا به بررسي مفهوم آن بپردازيم. در اين خصوص تاكيد شده كه سرمايه‌گذار موفق به شدت از ريسك اجتناب مي‌كند در حالي كه سرمايه‌گذار بازنده فكر مي‌كند كه سودهاي كلان تنها از طريق پذيرش ريسك‌هاي بزرگ به دست مي‌آيد. در همين حال، سبد سهامي كه مشاور سرمايه‌گذاري توصيه مي‌كند، كاملا نسبت به «ميل سرمايه‌گذار نسبت به ريسك» متغير خواهد بود. در صورتي كه سرمايه‌گذار بخواهد از ريسك اجتناب كند، يك سبد متنوع از سهام و اوراق بهادار مطمئن كه متحمل زيان نمي‌شود و البته پول زيادي نيز نمي‌تواند براي او خلق كند، پيشنهاد خواهد شد. در صورتي‌كه سرمايه‌گذار مايل به پذيرش ريسك باشد، احتمالا به او توصيه مي‌شود تا در مجموعه‌اي از سهام سرمايه‌گذاري كند كه اين سهام در اصطلاح رو‌به رشد و همگي آنها در بردارنده وعده‌هايي بزرگ هستند، در حالي‌كه هيچ گونه تضميني براي تحقق آن شايعات و وعده‌ها وجود ندارد. براي مشاور و سرمايه‌گذاري كه به دست آوردن سودي بالاتر از حد متوسط را بدون پذيرش ريسك غير‌ممكن مي‌دانند، اين روش، تدبيري كاملا معقول است... با اين حال، كاربرد عملي قرار دادن «حفظ سرمايه» به عنوان اولين اولويت، به معناي بي‌ميل بودن نسبت به ريسك مي‌باشد. اگر بتوانيد همچون بافت و شوارتز مخالف ريسك باشيد و سودهايي بسيار بالاتر از حد متوسط به دست آوريد، در آن صورت لاجرم بايد اشتباه عميقي در خرد عمومي رايج در بين مشاوران سرمايه‌گذاري وجود داشته باشد! ريسك به موقعيت بستگي دارد آيا آن كارگرساختماني كه بر روي تخته، شصت طبقه از يك آسمان خراش نيمه تمام را بدون حفاظ بالا مي‌رود، ريسك مي‌كند؟ اسكي باز ماهري كه بسيار سريع از سراشيبي تقريبا عمودي با سرعت ٦٠ مايل در ساعت پايين مي‌آيد، چطور؟ يا صخره نورد با‌تجربه‌اي كه انگشتانش تنها وسيله‌اي هستند كه او را در ارتفاع صد متري از يك صخره عمودي نگه داشته‌اند... احتمالا پاسخ مي‌دهيد، «بله»؛ اما در واقع منظور شما اين است كه: «اگر خود را جاي او بگذارم، بله». ريسك به دانش، درك، تجربه و مهارت، بستگي دارد. ريسك، مبتني بر موقعيت است. گر چه نمي‌توانيم مطمئن باشيم كه آن كارگر ساختماني، اسكي باز، و صخره نورد، متحمل هيچ‌گونه ريسكي نمي‌شوند، اما در درون خود مي‌دانيم كه اگر ما كاري كه آنها انجام مي‌دهند را انجام دهيم، ريسكي كه آنها مي‌پذيرند در مقايسه با ما بسيار ناچيز است. تفاوت موجود در اين ميان، «توانايي ناخودآگاه» است. بگذاريد مثال ديگري بزنيم؛ اگر شما راننده با تجربه‌اي هستيد، توانايي اتخاذ تصميمات آني براي جلوگيري از تصادف احتمالي يا اجتناب از چاله‌اي در مسير را دارا هستيد. حتما مي‌توانيد مواقعي را به خاطر آوريد كه براي جلوگيري از تصادف، ناگهان به روي پدال‌ترمز فشار آورده‌ايد يا تغيير مسير ناگهاني داده‌ايد. اين تصميم كاملا به صورت ناخودآگاه گرفته شده است. چنين واكنش‌هاي خودكار، در نتيجه سال‌ها تجربه حاصل مي‌شود. لحظه‌اي به آن فكر كنيد؛ متوجه خواهيد شد كه رانندگي، كاري كاملا پيچيده است. در مورد تمام چيزهايي كه به طور همزمان مورد نظارت قرار مي‌دهيد، فكر كنيد: آيا آن كودك مي‌خواهد به سمت جاده بدود؟ آيا او مي‌خواهد به طور ناگهاني جلوي من بپيچد؟ آيا ماشين عقبي بيش از حد به من نزديك است؟ و... اينها تنها بخش كوچكي از تمام آن چيزي است كه به طور ناخودآگاه متوجه آن هستيد. بنابراين، رانندگي يك فرآيند «چندبخشي» است؛ اما به واسطه مهارت ناخودآگاه، اين مشكل چند بخشي را به طور خودكار حل مي‌كنيد و شرايط را مديريت مي‌كنيد. هنگامي كه ذهن ناخودآگاه‌تان، رانندگي شما را هدايت مي‌كند، ذهن آگاه شما براي انجام گفت‌وگو، آگاه شدن از علائم، يا گوش دادن به راديو، آزاد است. اما براي كسي كه پيش از اين هرگز رانندگي نكرده است و هيچ تجربه يا مهارتي ندارد، نشستن پشت فرمان يك ماشين نيز ريسكي بسيار بزرگ و اقدام خطرناك است كه زندگي او را تهديد مي‌كند. مانند خود شما... درست پيش از آنكه رانندگي را ياد بگيريد. چهار مرحله يادگيري در بازار سهام سرمايه‌گذار خبره در ظاهر به آساني و فوري عمل مي‌كند، به طوري كه در نظر فردي كه از بيرون به او نگاه مي‌كند، كار او مخاطره‌آميز جلوه مي‌كند؛ خصوصا هنگامي‌ كه به نظر مي‌آيد، سرمايه‌گذار خبره حتي براي فكركردن نيز مكث نمي‌كند. وارن بافت مي‌تواند در مدت ده دقيقه يا كمتر، تصميم به خريد شركتي چند ميليون دلاري بگيرد، در حالي كه تمام محاسبات را در ذهنش انجام مي‌دهد. او حتي احتياجي به پشت يك پاكت نامه براي يادداشت يا محاسبات ندارد. علاوه بر اين، ثابت شده است كه اغلب تصميماتي كه او به اين سرعت اتخاذ كرده است، تصميمات صحيحي بوده‌اند. تنها كسي قادر به انجام چنين كاري است كه چهار مرحله يادگيري را تجربه كرده باشد: • عدم توانايي ناهوشيار: نمي‌داند كه چيزي را بلد نيست. • عدم توانايي هوشيار: مي‌داند كه چيزي را بلد نيست. • توانايي هوشيار: مي‌داند چه چيزي را بلد است و چه چيزي را بلد نيست. • توانايي ناهوشيار: مي‌داند كه بلد است. عدم توانايي ناهوشيار، حالتي است كه شما حتي نمي‌دانيد كه چيزي را بلد نيستيد؛ اين وضعيت ذهن بسياري از رانندگان جوان است كه با تصادف‌هاي بسيار بيشتري نسبت به رانندگان مسن‌تر و با تجربه‌تر روبرو مي‌شوند، آنها نمي‌توانند (يا نمي‌خواهند كه) عدم دانش و مهارت يا تجربه محدود خود را بپذيرند. افرادي كه در اين وضعيت قرار دارند، از احتمال بيشتري براي زيان در سرمايه‌گذاري‌ها برخوردارند تنها به اين دليل ساده كه در مجموع از ماهيت كاري كه انجام مي‌دهند مطلع نيستند. عدم برخورداري از توانايي ناهوشيار، همچنين دليل بدترين چيزي است كه ممكن است در مورد يك سرمايه‌گذار تازه‌كار رخ دهد و آن كسب ميزان زيادي پول در اولين سرمايه‌گذاري او است. موفقيت او باعث مي‌شود تا به اين باور برسد كه راز تجارت يا سرمايه‌گذاري را پيدا‌كرده و واقعا مي‌داند كه چه كار مي‌كند. به اين‌ترتيب هر كاري را كه در بار اول انجام داده است، تكرار مي‌كند، با اين تفاوت كه بر خلاف انتظار خود اين بار پول بسياري از دست مي‌دهد. لري‌‌هايت معامله‌گر مشهور آتي مي‌گويد: زماني براي شركتي كار مي‌كردم كه رييس‌ آن فرد بسيار جالبي بود و كارمندي براي خريد سهام استخدام كرده بود كه باهوش بود، اما چندان با‌ثبات نبود. روزي اين كارمند ناپديد شد و شركت را در موقعيتي رو به سقوط رها كرد. رييس شركت كه خودش معامله‌گر نبود، از من مشاوره خواست. «لري، تو فكر مي‌كني كه بايد چكار كنم؟» به او گفتم، «فقط خودت را از اين سهام خلاص كن.» بر‌خلاف نظر من او تصميم گرفت تا به اين سرمايه‌گذاري ادامه دهد. ميزان زيان كمي بدتر شد، اما سپس بازار به وضعيت قبلي برگشت و او اين سهام را با سودي كم به پول نقد تبديل كرد. پس از اين واقعه، به يكي از دوستانم كه در همين شركت كار مي‌كرد گفتم، «باب! به زودي ما هم بايد به دنبال شغل ديگري بگرديم.» او پرسيد، «چرا؟» پاسخ دادم، «ما براي شخصي كار مي‌كنيم كه خود را در وسط ميدان مين يافت و كاري كه انجام داد اين بود كه چشمانش را بست و وارد اين ميدان شد و به سلامت از آن خارج شد! او حالا فكر مي‌كند كه هرگاه در وسط ميدان مين قرار مي‌گيرد، روش مناسب اين است كه چشمان خود را ببندد و پيش رود.» كمتر از يك سال بعد... همين شخص تمام سرمايه شركت را به باد داده بود و ما بيكار شده بوديم. قرار داشتن در وضعيت عدم توانايي ناهوشيار، مي‌تواند براي دارايي شما بسيار خطرناك باشد. اما عدم توانايي هوشيار، اولين گام براي موفقيت است. اين اقدام پذيرش آگاهانه اين موضوع است كه نمي‌دانيد چه كاري انجام دهيد و متضمن پذيرش كامل عدم آگاهي خود‌تان خواهد بود. اين امر ممكن است منجر به احساس دلسردي يا بيهودگي يا نا‌اميدي گردد كه موجب مي‌شود برخي از افراد، سرمايه‌گذاري را به طور كامل رها كنند. اما مواجهه با اين شرايط تنها راه براي درك اين مطلب است كه تسلط پيدا كردن بر هر چيز نيازمند يادگيري گسترده و جدي مي‌باشد. توانايي هوشيار، هنگامي است كه شما تسلط بر چيزي را آغاز مي‌كنيد، اما اقدامات شما هنوز بايد به صورت خودكار درآيند. در اين مرحله از تسلط يافتن، بايد تمام اقدامات را به صورت آگاهانه انجام دهيد. براي مثال، هنگامي كه در حال يادگيري رانندگي هستيد، بايد به طور آگاهانه از جاي قرار گرفتن دست‌ها و پاها مطلع باشيد، در مورد هر تصميم به خوبي بينديشيد كه آيا‌ترمز كنيد، فرمان را بچرخانيد، دنده عوض كنيد و... و هنگامي كه اين كار را انجام مي‌دهيد بايد به طور آگاهانه در مورد چگونگي انجام آن فكر كنيد. در اين مرحله، واكنش‌هاي شما بسيار كند‌تر از واكنش‌هاي شخص ماهر است. اين به آن معنا نيست كه شما نمي‌توانيد سرمايه‌گذاري حرفه‌اي را انجام دهيد؛ در واقع شما مي‌توانيد تصميمات سرمايه‌گذاري مشابه با وارن بافت اتخاذ كنيد. اما چيزي كه براي بافت ده دقيقه زمان مي‌برد تا در مورد آن تصميم‌گيري كند، ممكن است براي شما ده روز يا حتي ده ماه به طول انجامد. شما بايد هر يك از جنبه‌هاي سرمايه‌گذاري را به دقت ارزيابي كنيد و به طور آگاهانه از ابزار تحليل كه بافت در ذهن نا‌خودآگاه خود ذخيره كرده است، استفاده كنيد. تعداد بسياري از سرمايه‌گذاران بر اين باورند كه مي‌توانند اين مرحله از يادگيري را به طور كلي ناديده بگيرند. يكي از راه‌هايي كه آنها از طريق آن به دنبال انجام چنين كاري هستند، پذيرش مهارت ناخودآگاه شخصي ديگر مي‌باشد؛ يعني پيروي از مشاور يا روش‌هايي كه توسط يك سرمايه‌گذار موفق ايجاد شده است. اما افرادي كه از سيستم شخص ديگري در معاملات استفاده مي‌كنند، دير يا زود متوجه مي‌شوند كه اين روش براي آنها كارگر نيست. در واقع بايد بپذيريد كه راه كوتاهي براي دستيابي به مهارت ناخودآگاه وجود ندارد. همان‌طور كه دانش شما گسترده مي‌شود، مهارت‌هايتان توسعه مي‌يابد، و همان‌‌طور كه با استفاده مكرر از اين دانش و مهارت، تجربه كسب مي‌كنيد، آنها به طور روزافزون به صورت خودكار در مي‌آيند و از ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه شما منتقل مي‌شوند؛ در نهايت روزي در مي‌يابيد كه به مرحله توانايي ناهشيار رسيده‌ايد. توانايي ناهشيار اين مرحله، حالت يك شخص خبره است كه تنها به انجام امور مي‌پردازد و ممكن است حتي نداند كه چگونه آن را انجام داده است. هنگامي كه فرد خبره بر مبناي توانايي نا‌هشيار عمل مي‌كند، ممكن است آسان و به سرعت تصميم‌گيرد و به گونه‌اي عمل كند كه شما را بسيار بترساند. ما اقدامات شخص خبره را، در بردارنده ريسك‌هاي فراوان توصيف مي‌كنيم. براي مثال، يكي از ملاقات‌كنندگان دفتر شوارتز به ياد مي‌آورد هنگامي‌كه شوارتز جلسه را موقتا قطع مي‌كند تا سفارشي به ارزش صدها ميليون دلار، بدهد؛ «من وحشت مي‌كنم! او با چنين مقادير هنگفتي سر و كار دارد؟! بايد براي انجام اين كار اعصاب پولادين داشته باشي.» بسياري از مردم چنين اظهار نظرهايي در مورد شوارتز انجام مي‌دهند. منظور آنها اين است كه: «من» براي انجام كاري كه شوارتز انجام مي‌دهد، بايد اعصاب پولادين داشته باشم. شوارتز نيازي به اعصاب پولادين ندارد: شخص خبره مي‌داند كه چه كاري انجام مي‌دهد. ما نمي‌دانيم اما فقط تا زماني كه آنچه را شخص خبره ياد گرفته است، بياموزيم. او مي‌داند كه چه كاري انجام مي‌دهد. به همين‌ ترتيب، مطمئنا كاري در زندگي‌ شما هم وجود دارد كه آن را انجام مي‌دهيد و براي يك فرد غريبه پر از ريسك به نظر مي‌رسد، اما براي شما خالي از هر گونه ريسك است. اين امر از آنجا ناشي مي‌شود كه در طول سالها تجربه كسب كرده‌ايد و در مورد آن كار به مهارت ناخودآگاه دست يافته‌ايد. مي‌دانيد كه چه كاري انجام مي‌دهيد و مي‌دانيد كه چه كاري انجام ندهيد. ريسك از نظر وارن بافت امروزه كارهاي بسياري انجام مي‌دهيد كه فكر مي‌كنيد هيچ گونه ريسكي ندارند. اما در برهه‌اي از زندگي خود، پيش از آنكه دانش و تجربه ضروري مربوط به آنها را كسب كنيد، اين امور، فعاليت‌هايي با ريسك بالا به نظر مي‌آمدند. هنگامي كه شوارتز با استفاده از ابزار اهرم ١٠ميليارد دلاري به فروش استقراضي پوند استرلينگ پرداخت (همان كاري كه در سال ١٩٩٢ انجام داد)، آيا متحمل ريسك شد؟ در نظر ما جواب مثبت است. اما ما تمايل داريم كه سطح ريسك را با استفاده از معيارهاي خود بسنجيم يا فكر كنيم كه ريسك تا حدودي قطعي است. بر طبق هر يك از آن معيارها، اين ريسك بسيار بزرگ بود. اما شوارتز مي‌دانست كه چه كار مي‌كند. او مطمئن بود كه اين سطح از ريسك كاملا قابل كنترل است. شوارتز محاسبه كرده بود كه حداكثر زياني كه ممكن بود متحمل شود در حدود ٤ درصد است. بنابراين، در واقع ريسك بسيار كمي وجود داشت. همان طور كه وارن بافت مي‌گويد: «ريسك از آنجا ناشي مي‌شود كه نمي‌دانيد چه كاري انجام مي‌دهيد.» سرمايه‌گذار بسيار موفق، از هر گونه سرمايه‌گذاري كه براي او مخاطره‌آميز باشد دوري مي‌گزيند (و يا احتمالا فرار مي‌كند). اما از آنجا كه ريسك، نسبي و مبتني بر شرايط است، اين امكان وجود دارد كه آن سرمايه‌گذاري كه وارن بافت از آن دوري مي‌گزيند، چيزي باشد كه جورجي شوارتز با تمام وجود به دنبال آن است، و بالعكس. محدود كردن سرمايه‌گذاري‌ها به آن مواردي كه مهارت ناخودآگاه در مورد آنها وجود دارد، راهي است كه سرمايه‌گذار خبره از طريق آن مي‌تواند با ريسك مخالف باشد و همزمان سودهايي بالاتر از حد متوسط كسب كند. اما در درجه اول سرمايه‌گذار خبره چگونه توانسته است به مهارت ناخودآگاه دست يابد؟ با كشف اين موضوع كه ريسك مقوله‌اي قابل اندازه‌گيري است و با يادگيري آنچه بايد اندازه‌گيري كند. سرمايه‌گذار خبره در مورد قطعيت و عدم قطعيت مي‌انديشد و تمركز او بر رسيدن به قطعيت معطوف شده است. او در واقع به هيچ وجه ريسك را اندازه‌گيري نمي‌كند؛ او در جست‌وجوي دائم خود براي آنچه كه وارن بافت آن را احتمال سودهاي بالا مي‌نامد، متمركز مي‌شود. تفاوت سرمايه‌گذار خبره و عادي در مواجهه با ريسك روزي از يك سرمايه‌گذار عادي پرسيدم كه هدف او چيست. او پاسخ داد: «به دست آوردن ده درصد سود در سال». «و معيار تو براي اينكه متوجه شوي به هدف خود رسيده‌اي يا نه، چيست؟» او پاسخ داد: «از اين طريق كه ببينم آيا ١٠درصد به دست آوردم يا نه.» اين سرمايه‌‌گذار تقريبا شبيه يك معمار است كه كيفيت ساختمان خود را هنگامي ارزيابي مي‌كند كه كار ساخت به پايان رسيده است! بدين ترتيب زماني كه ساختمان تكميل شد، تازه به فكر نقص‌هاي ساخت و مشكلات سازه‌اي كه بنا كرده مي‌افتد. اما يك معمار خوب از همان هنگام كه ساختمان تنها به صورت نقشه وجود دارد، مي‌داند كه ساختمانش رضايت بخش خواهد بود. او اين موضوع را با اندازه‌گيري قدرت مصالح، باري كه بايد تحمل كنند، و كيفيت نقشه و بنا، كنترل مي‌كند. به همين‌ترتيب، سرمايه‌گذار خبره، پيش از اينكه سرمايه‌گذاري كند مي‌داند كه آيا سود خواهد كرد يا خير. در حقيقت، تفاوت سرمايه‌گذاران موفق با بقيه درست در همين جاست.
سرمايه‌گذار خبره قبل از خريد، «آردش را بيخته و الكش را آويخته است» و فرآيند خريد سهام براي او صرفا به معني وارد شدن در فاز انتظار براي برداشت محصول (يا ساخته شدن ساختمان از روي نقشه) است اما براي سرمايه‌گذاران عادي، خريد سهام به معناي ورود به يك فرآيند پراضطراب و بيقراري تا زمان فروش سهم خواهد بود؛ چيزي كه سرمايه‌گذاران ناوارد خوش دارند تا آن را «ريسك‌پذيري» بنامند.



گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر: مديريت مالي
آرشیو
سون یازی لار
یولداش لار
سایغاج
ایندی بلاق دا : نفر
بوگونون گؤروشو : نفر
دونه نین گؤروشو : نفر
بوتون گؤروش لر : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :