وبلاگ شخصي اكبر زواري رضائي
MUHASEBE - FİNANSMAN VE DÜŞÜNCELERİM
تاريخ : دوشنبه 9 خرداد 1390 | یازار : اكبر زواري رضائي

نحيف و تكيده بر روي زمين خم مي شد و از ميان توده زباله ها ، قوطي هاي پلاستيكي و دمپايي هاي پاره را جمع مي كرد . حواسش به كار خودش بود . وقتي خسته مي شد و كمر راست مي كرد ، فرقي بين خميدگي و ايستايي ش نبود . انگار هميشه دو تا بود . گوژ پشتش نشان عمري بود كه خميده كار مي كرد .

-: بفرما . اين مال شماست .

نگاهي به سبزي هزار تومني كرد و گفت : مادر جون . من كار دارم . گدا نيستم .

اشك در چشمان پسرك حلقه زد . سرش را پايين انداخت . يعني كار بدي كرده بود ؟ ناگهان فكري به ذهنش رسيد .

-: مادر جون . امروز روز مادره . روزت مبارك . اين هديه ست . ببخش كمه .

پيرزن سرش رو بالا گرفت . كمرش كمي راست تر شد . با دستهاي لرزان هزار تومني را از پسرك گرفت . توي دستش بازي بازي كرد . ياد حياط كوچك خانه اش ، ياد بمباران ، ياد از دست دادن همه عزيزانش به لحظه اي برايش زنده شد . بيست سال مي شد كه كسي اين روز را به يادش نياورده بود .



گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر: انديشه
آرشیو
سون یازی لار
یولداش لار
سایغاج
ایندی بلاق دا : نفر
بوگونون گؤروشو : نفر
دونه نین گؤروشو : نفر
بوتون گؤروش لر : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :