اميرمؤمنان علي عليهِالسَّلام در دوران حكومتش براي نظارت و مراقبت ، زياد به بازار ميرفت و بازاريان را از كارهاي ناروا برحذر ميداشت و آنان را موظف مينمود با خريداران و عرضهكنندگان كالا به خوبي معامله كنند و در همه حال راست بگويند.
روزي آن حضرت وارد بازار بصره شد ديد مردم سرگرم خريد و فروش هستند ، همين كه غفلت آنها از ياد خدا و آخرت ديد ، گريه شديد كرد و خطاب به بازاريان فرمود :
يا عبيد الدنيا و عمّال اهلها اذا كنتم بالنهار تحلفون و بالليل في فراشكم تنامون و في خلال ذلك عن الآخرة تغفلون فمتي تجهزون الزاد و تفكرون في المعاد "سفينة البحار، ج1، ص 674." (1)
اي بندگان دنيا و كارگزاران اهل آن ! در روز كه سرگرم معامله و قسم خوردن هستيد و در شب به استراحت و خوابيدن و در خلال اين مدت از آخرت غافليد ، پس كي در فكر معاد خواهيد بود و براي اين سفر طولاني زاد و توشه تهيه خواهيد كرد .
ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفي كوفي ، صاحب « الغارات » مينويسد :
كان علي عليهِالسَّلام يأتي السوق فيقول : يا اهل السوق اتقوا الله و اياكم و الحلف فانه ينفق السلعة و يمحق البركة فان التاجر فاجر الا من اخذ الحق و اعطاه "الغارات، ج1، ص 110." (2)
علي عليهِالسَّلام مكرر به بازار ميآمد و ميفرمود:
اي اهل بازار از خدا بترسيد و از قسم بپرهيزيد گرچه سوگند رواج كالاست ولي بركت آن را از بين ميبرد اصولاً تاجر ، نابكار است مگر اينكه حق بگيرد و حق بدهد .
مرحوم صدوق در « امالي » به سند خود نقل كرده است كه علي عليهِالسَّلام هر روز صبح بازارهاي كوفه را يكي بعد از ديگري ميگشت در حالي كه تازيانهاي روي دوشش بود ، در هر بازار خطاب به بازاريان ميفرمود:
شما اين بازرگانان از خدا بترسيد ( همين كه صداي مبارك آن حضرت بلند ميشد ، همه دست از كار ميكشيدند و با توجه به سخنان آن حضرت گوش ميدادند ) سپس ميفرمود :
يا معشر التجّار قدموا الاستخارة و تبرّكوا بالسهولة و اقتربوا من المبتاعين و تزينوا بالحلم ، و تناهوا ، عن الكذب و اليمين و تجافوا عن الظلم و انصفوا المظلومين و لا تقربوا الربا و اوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس اشياءهم و لا تعثوا في الارض مفسدين "امالى صدوق، ص 497."(3)
اي گروه بازاري !
از خدا طلب خير كنيد و به آسان گيري به مردم تبرّك جوئيد و بدين وسيله به مردم نزديك شويد و با حلم خود را زينت دهيد و از سوگند دروغ و ظلم خودداري كنيد و در معامله با مظلومين انصاف داشته باشيد به ربا نزديك نشويد و پيمانه و ترازو را تمام دهيد و از حقوق مردم در پرداخت چيزي مكاهيد و در زمين پس از اينكه اصلاح گشته ، فساد نكنيد .
سيماي يك تاجر مسلمان
تاجر و بازرگان مسلمان بايد متدين ، فقيه ، امين ، صديق ، درستكار و بردبار و خوش حساب باشد .
بازار محل تجارت و پول و كالاست و سر و كار مردم در بازار با ماديات است ، قهراً اشتغال به ماديات ، بازاري را از معنويات دور ميسازد و شخص را در معرض خطر قرار ميدهد و خطرات گوناگون هميشه او را تهديد ميكند به همين جهت اميرمؤمنان علي عليهِالسَّلام فرمود :
التاجر مخاطر "غرر و درر آمدى، ج1، ص 40."(4)
يعني هميشه تاجر در خطر است . چون تاجر سر و كارش با پول است و پول علاقه و دلبستگي ميآورد و لذا تاجر نوعاً به حرص و بخل و طمع و دنيازدگي مبتلا ميشود . بازار اقامتگاه اهل غفلت و جفاست .
بدين جهت در كلمات پيشوايان دين از بازار به بدترين مكان روي زمين تعبير شده است .
علي عليهِالسَّلام فرمود :
عربي از قبيله بنيعامر خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله رسيد و از آن حضرت از بدترين و بهترين مكان روي زمين پرسيد ، رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود :
شرّ بقاع الأرض الأسواق ، و هى ميدان ابليس و يضع كرسيه و يثبت ذريته "الفقيه، ج2، ص 65 ـ وسائل، ج 12، ص 344." (5)
بدترين مكان روي زمين بازار است بازار محل اسب دواني شيطان است .، شيطان تخت خود را در همانجا قرار ميدهد و تمام بچههايش را به دور خود جمع ميكند .
از اين روايت معلوم ميشود ، شيطان تمام نيروي خود را براي فريب بازاري بسيج ميكند و بازاري در معرض هجوم و تاخت و تاز بيامان شيطان قرار ميگيرد و اگر ايمان قوي و تقواي محكم نداشته باشد هرگز نميتواند خود را از اين مهلكه نجات بدهد .
و در روايت ديگر از امام باقر عليه السلام آمده است كه رسول خدا از جبرئيل پرسيد :
مبغوضترين مكان پيش خداوند ، كدام مكان است؟
گفت : بازار است و مبغوضترين مردم كسي است كه زودتر از همه به بازار ميآيد و ديرتر از همه از بازار خارج ميشود "وسائل، ج 12، ص 345 ـ كافى، ج 5، ص 150. (6)
به اين معني بازار مورد غضب خداست هر چه انسان كمتر بماند براي او بهتر است .
علي عليه السلام به « حارث همداني » مينويسد:
و ايّاك و مقاعد الأسواق ، فانها محاضر الشيطان و معاريض الفتن "نهج البلاغه، نامه شماره 69(7)
از مراكز نشستن عمومي در بازارها بپرهيز زيرا آنجا محل حضور شيطان و انگيزش فتنههاست .
همچنانكه تاجر و بازاري سرمايه داشته باشد بدون سرمايه نميتواند كار كند ، بيش از آن تقوا لازم است كه به روح او قدرت بدهد و او را از گناه و آلودگي محيط مصون بدارد .
به همين جهت طبق مقررات اسلامي كسي كه متصدي امر فروش و داد و ستد ميشود ، بايد متدين ، امين و موثق باشد و بايستي قبل از اشتغال به كار ، آداب داد و ستد و مقرّرات آن را از نظر ديني فراگيرد تا كار او موجب فساد در جامعه نشود و خودش هم گرفتار حرام نگردد
چنانكه اميرالمؤمنين علي عليه السلام بارها يادآوري ميفرمود كه الفقه ثم المتجر يعني اول قوانين شرعي معاملات را فراگيرند پس از آن به بازار قدم بگذارند و به تجارت بپردازند . كارت و پروانه تجارت به كسي داده ميشود كه از قوانين تجارت و داد و ستد اطلاعات كافي داشته باشد .
علي عليه السلام فرمود : لا يقعدن في السوق الا من يعقل الشراء و البيع "وسائل، ج 12، ص 383." (8)
يكي از شيعيان كه ميخواست تجارت كند ، خدمت امام صادق عليه السلام آمد ، گفت : اي پسر پيغمبر تصميم گرفتهام براي تجارت سفر كنم و بر خود لازم دانستم قبل از شروع به تجارت به خدمتتان برسم و با شما مشورت كنم و از تو درخواست دعا نمايم . امام او را دعا كرد و فرمود :
عليك بصدق اللسان في حديثك و لا تكتم عيباً يكون فى تجارتك و لا تغبن المسترسل فان غبنه لا يحل و لا ترض للناس الا ما ترضى لنفسك و اعط الحق و خذه و لا تخف و لا تحن فان التاجر الصدوق مع السفرة الكرام البررة يوم القيامة و اجتنب الحلف فان اليمين الفاجرة تورث صاحبها النار و التاجر فاجر الا من اعطى الحق و اخذه "وسائل، ج 12، ص 285 و 286.(9)
توصيه ميكنم كه در گفتار راستگو باش ، اگر در كالائي كه ميفروشي عيبي باشد ، آن را كتمان نكن ، خريدار را مغبون مكن ، به مردم مپسند مگر آنچه را كه به خود ميپسندي ، حق را بده و حق را بستان ، نترس وقت را تلف مكن ، زيرا تاجر راستگو روز قيامت با سفيران بزرگوار فرمانبردار الهي خواهد بود از قسم خوردن اجتناب كن زيرا قسم دروغ باعث به آتش رفتن صاحبش ميشود ، اصولاً تاجر ، فاجر و نابكار است مگر اينكه حق بدهد و حق بگيرد .
امام صادق عليه السلام فرمود :
ثلاثة يدخلهم الله الجنة بغير حساب و ثلاثة يدخلهم الله النار بغير حساب اما الذين يدخلهم الله الجنة بغير حساب فامام عادل و تاجر صدوق و شيخ افنى عمره فى طاعة الله عزوجل و اما الثلاثة الذين يدخلهم الله النار بغير حساب فامام جائر و تاجر كذوب و شيخ زان "خصال صدوق، باب الثلاثة، حديث شماره 218." (10)
خداوند سه كس از مردم را بدون حساب به بهشت ميبرد و سه كس را به دوزخ . اما آنان را كه
به بهشت ميبرد : امام عادل ، تاجر راستگوي و پيري كه زندگي خود را در بندگي خداي عزوجل گذرانيده و اما آنان كه بيحساب به دوزخ روند . امام ستمكار و تاجر دروغگو و پير زناكار .
رسول اكرم فرمود :
اول من يدخل الجنة التاجر الصدوق "كنزالعمال، ج4، ص 11 حديث 9245.(11)
نخستين كسي كه وارد بهشت ميگردد ، تاجر راستگو است .
باز ميفرمايد :
التاجر الصدوق بمنزلة الشهيد يوم القيامة "كنز العمال، ج 4، ص 11 حديث 9246.(12)
تاجر راستگو در روز قيامت در رديف شهدا خواهد بود .
در روايت ديگر ميفرمايد :
يا معشر التجار ان الله باعثكم يوم القيامة فجاراً الامن صدق و برّ و ادّى الامانة "همان مدرك، حديث 9336.(13)
اي بازاريان خداوند شما را روز قيامت فاجر و نابكار مبعوث خواهد كرد مگر كسي كه راستگو باشد و نيكي كند و اداي امانت نمايد .
و نيز ميفرمايد :
يا معشر التجار : ان التجار يبعثون يوم القيامة فجّاراً الا من اتقى الله و برّ و صدق "همان، ج4، ص 46.(14)
اي بازرگانان ! تجار روز قيامت فاجر و نابكار مبعوث ميشوند مگر كسي كه از خدا بترسد و نيكي كند و راستگو باشد .
امام صادق عليه السلام به « عبدالرحمن بن سيابة » ( كه تاجر تازهكاري بود ) توصيه كرد :
عليك بصدق الحديث و اداء الامانة تشرك الناس فى اموالهم هكذا ـ و جمع بين اصابعه "كافى، ج 5، ص 134.(15)
راستگو و امانتدار باش تا در اموال مردم شريك باشي مثل اين ، ـ انگشتان خود را جمع كرد ـ . از اينجاست كه پيامبر اكرم فرمود : الامانة تجلب الرزق و الخيانة تجلب الفقر "كافى، ج 5، ص 133.(16)
امانتداري روزي را زياد ميكند و برعكس خيانت كه موجب فقر ميگردد
رسول اكرم فرمود :
التاجر الامين الصدوق المسلم ، مع الشهداء يوم القيامة "كنز العمال، ج 4، ص 7.(17)
تاجر مسلمان امين و راستگو روز قيامت با شهداء خواهد بود .
التاجر الصدوق الامين مع النبيين و الصديقين و الشهداء "مدرك قبل.(18)
تاجر راستگوي امين با پيامبران و صديقين و شهداء خواهد بود .
التاجر الصدوق تحت ظل العرش يوم القيامة "مدرك قبل.(19)
تاجر راستگو روز قيامت در زير سايه عرش خدا خواهد بود .
التاجر الصدوق لا يحجب عن ابواب الجنة "كنزالعمال، ج 4، ص 8 ح 9219.(20)
تاجر راستگو از درهاي بهشت منع نميشود .
پيامبر اكرم ميفرمايد :
الا ان خير التجار من كان حسن القضاء حسن الطلب و شر التجار من كان سيّئى القضاء سيئي الطلب "نهج الفصاحة، ص 90، شماره 470.(21)
بدانيد كه بهترين تاجران كسي است كه خوش پرداخت و خوش طلب باشد ( يعني خوش حساب باشد ) و بدترين تاجران كسي است كه بدپرداخت و بد طلب ( بدحساب ) باشد .
در روايت جامعي فرمود :
ان اطيب الكسب كسب التجار الذين اذا حدثوا لم يكذبوا و اذا ائتمنوا لم يخونوا و اذا و عدوا لم يخلفوا و اذا كان عليهم دين لم يمطلوا و اذا كان لهم لم يعسروا و اذا باعوا لم يطروا و اذا اشتروا لم يذموا "نهج الفصاحة، ص 118، شماره 595.(22)
بهترين كسبها كسب تجاري است كه به هنگام سخن دروغ نگويند و در امانت خيانت نكنند و به وعده وفا كنند و در پرداخت قرض خود تعلل نورزند و در مطالبه سختگيري ننمايند و به هنگام فروش در ستايش جنس خود مبالغه نكنند و به هنگام خريد از جنس ديگران بد نگويند .
باز فرمود :
التاجر الجبان محروم و التاجر الجسور مرزوق "نهج الفصاحة، ص 240 شماره 1199.(23)
تاجر ترسو و كمدل محروم است و تاجر جسور و پر دل روزي خورد .
شايسته است تاجر و بازاري از دادن صدقه خودداري نكند .
رسول اكرم فرمود :
يا معشر التجار ان هذا البيع يحضره اللغو و الحلف فشوبوه با صدقة "كنز العمال، ج 4، ص 47.(24)
اي بازاريان !
معمولاً داد و ستد با سخن بيهوده و قسم همراه است آن را با صدقه مخلوط كنيد .
يا معشر التجار ان الشيطان و الاثم يحضران البيع ، فشوبوا بيعكم بالصدقة "مدرك قبل.(25)
اي بازاريان ! شيطان و گناه در هر معامله حاضر ميشوند معامله خود را با صدقه آميخته نمائيد .
براي اينكه تاجر دچار مفاسد اخلاقي و اقتصادي نشود بايد هميشه در ياد خدا باشد و سرگرميهاي تجاري نبايد او را از ياد خدا غافل سازد زيرا غفلت از ياد خدا موجب هر نوع فلاكت و بدبختي است .
خداوند متعال ميفرمايد :
رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصّلوة "سوره نور، آيه 37.(26)
مرداني كه نه تجارت آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و اداي زكات باز ميدارد و نه خريد و فروش .
از امام صادق عليه السلام درباره اين گروه از مردان الهي سئوال شد و فرمود :
هم التجار الذين لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله ، اذا دخل مواقيت الصلوة ادوا الى الله حقه فيها "وسائل، ج 12، ص 297ـ تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 609.(27)
آنها تاجراني هستند كه تجارت و بيع آنان را از ياد خدا غافل نميسازد هنگامي كه وقت نماز داخل ميشود حق آن را اداء ميكنند . اشاره به اين است كه آنها در عين فعاليتهاي سازنده و مثبت اقتصادي ، تمام كارهايشان تحت الشعاع نام خداست و چيزي را بر آن مقدم نميشمارند .
« ابوبصير » ميگويد از امام باقر عليه السلام شنيدم كه ميفرمود : مرد مؤمني بود در زمان رسول
خدا صلي الله عليه و آله به نام « سعد » كه بسيار فقير و نيازمند و از اهل « صفّه "جماعتي بودند كه به جهت نداشتن منزل، در مسجد زندگي ميكردند.(28)
بود . او نمازهاي يوميه را با پيامبر ميخواند پيامبر به حال او دلش ميسوخت ، روزي به او فرمود : اي سعد اگر چيزي به دستم برسد ترا بينياز خواهم كرد ، مدتي گذشت و چيزي به دست پيامبر نيامد . غم پيامبر به خاطر تنگدستي سعد شديد شد ، در اين هنگام جبرئيل نازل شد ، در حالي كه دو درهم با خود آورده بود .
جبرئيل به پيامبر گفت : خداوند ميفرمايد : ما از اندوه تو به خاطر تنگدستي سعد آگاهيم . اگر ميخواهي او را بينياز كني ، اين دو درهم را به او بده و بگو مشغول تجارت شود .
پيامبر آن دو درهم را گرفت و وقتي به نماز ظهر از منزل خارج شد ، ديد ، سعد به انتظارش بر درب حجرات ايستاده است به او فرمود : اي سعد ميتواني تجارت كني ؟
سعد گفت : به خدا قسم كه هيچ وقت سرمايه نداشتهام .
آنگاه پيامبر دو درهم را به او داد و فرمود : با اين دو درهم تجارت كن ، سعد دو درهم را گرفت و در خدمت پيامبر به مسجد رفت تا اينكه نماز ظهر و عصر را خواند ،
سپس پيامبر به او فرمود : بلند شو و حركت كن براي طلب روزي .
سعد بيرون رفت و شروع به معامله كرد و چنان كارش گرفت كه هر چه ميخريد ، سودآور بود ، كمكم وضع مالي سعد بهتر شد و دنيا به او روي آورد و تجارتش توسعه پيدا كرد و در جنب مسجد مغازهاي باز كرد و كالا و اجناس خود را در آنجا ميفروخت و رفته رفته كار تجارتش زياد گرديد ، سرانجام چنان سرگرم تجارت شد كه وقتي بلال اذان ميگفت ، و پيامبر براي نماز بيرون ميآمد ، سعد را ميديد كه هنوز خود را براي نماز آماده نكرده است با اينكه قبلاً پيش از اذان ، مهياي نماز ميشد .
پيامبر كه اين وضع را ديد فرمود :
يا سعد شغلتك الدنيا عن الصلاة
اي سعد دنيا ترا مشغول كرده و از نماز اول وقت باز داشته است .
سعد گفت : چه كار كنم ؟ اموالم را بگذارم ضايع شوم ؟ به كسي جنسي فروختهام ميخواهم پول آن را بگيرم و از ديگري جنس خريدهام ميخواهم قيمت آن را بپردازم .
پيامبر خدا صلي الله عليه و اله از وضع جديد سعد بيشتر از فقر و ناداريش متأثر و غمگين شد ناگهان جبرئيل نازل شد و عرض كرداي اي رسول خدا خداوند از ناراحتي تو نسبت به سعد ، مطلع است حال كداميك براي تو بهتر است آيا وضع قبلي يا حال فعلي او ؟ پيامبر فرمود :
يا جبرئيل بل حاله الاولى قد اذهبت دنياه بآخرته ، فقال له جبرئيل ان حب الدنيا و الأموال فتنة و مشغلة عن الآخرة .
پيامبر فرمود : حال سابقش براي او بهتر است ، زيرا زندگي دنياي او ، آخرتش را بر باد ميدهد .
جبرئيل گفت : آري علاقه به دنيا و ثروت انسان را از ياد آخرت غافل ميكند . اگر وضع گذشته او را ميخواهي آن دو درهمي را كه به او داده بودي ، پس بگير ، حضرت پيش سعد آمد و فرمود :
آن دو درهمي را كه به تو دادهام آيا به من برنميگرداني ؟
سعد گفت : اگر دويست درهم بخواهي ميدهم ،
پيامبر فرمود : خير ، همان دو درهم را به من برگردان ، پيامبر آن دو درهم را گرفت ، از آن پس دنيا به او پشت كرد و چيزي نگذشت كه تمام اموالش از دستش رفت وضع او به حال اولش برگشت "وسائل، ج 12، ص 297 و 298.(29)
غرض اينها قسمتي از اوصاف يك تاجر و بازرگان مسلمان است و بايد در بازارهاي اسلامي كساني تجارت و داد و ستد كنند كه داراي اين اوصاف باشند و گرنه باعث فساد اموال و جامعه خواهند بود .
در زمانهاي گذشته كه مسلمانان از معنويات چندان فاصله نگرفته بودند ، بازارها وضع خاصي داشتند و بازاريان نوعاً آدمهاي معتبر و مورد اعتماد و وثوق بودند و اغلب وكلا و نمايندگان امامان از بازاريان و كسبه بودند و در بازارها تاجران با ايماني بودند كه مردم آنها را عادل ميدانستند و پشت سرشان نماز ميخواندند و پرجمعيتترين و با رونقترين مساجد ، مساجد بازارها بود كه اهل بازار در اول وقت در مساجد حاضر ميشدند ، كثرت مساجد در بازارهاي قديم حكايت از اين دارد كه بازاريان متدين و نمازخوان بودند ولي افسوس بازارهاي جديدي كه ساخته ميشود شبيه بازار اسلامي نيست ديگر از مسجد خبري نيست و چه بسا به جاي مسجد ، مراكز فساد ساخته ميشود
1- سفينة البحار، ج1، ص 674.اول صفحه
2- الغارات، ج1، ص 110.اول صفحه
3- امالى صدوق، ص 497.اول صفحه
4- غرر و درر آمدى، ج1، ص 40.اول صفحه
5- الفقيه، ج2، ص 65 ـ وسائل، ج 12، ص 344.اول صفحه
6- وسائل، ج 12، ص 345 ـ كافى، ج 5، ص 150.اول صفحه
7- نهج البلاغه، نامه شماره 69.اول صفحه
8- وسائل، ج 12، ص 383.اول صفحه
9- وسائل، ج 12، ص 285 و 286.اول صفحه
10- خصال صدوق، باب الثلاثة، حديث شماره 218.اول صفحه
11- كنزالعمال، ج4، ص 11 حديث 9245.اول صفحه
12- كنز العمال، ج 4، ص 11 حديث 9246.اول صفحه
13- همان مدرك، حديث 9336.اول صفحه
14- همان، ج4، ص 46.اول صفحه
15- كافى، ج 5، ص 134.اول صفحه
16- كافى، ج 5، ص 133.اول صفحه
17- كنز العمال، ج 4، ص 7.اول صفحه
18- مدرك قبل.اول صفحه
19- مدرك قبل.اول صفحه
20- كنزالعمال، ج 4، ص 8 ح 9219.اول صفحه
21- نهج الفصاحة، ص 90، شماره 470.اول صفحه
22- نهج الفصاحة، ص 118، شماره 595.اول صفحه
23- نهج الفصاحة، ص 240 شماره 1199.اول صفحه
24- كنز العمال، ج 4، ص 47.اول صفحه
25- مدرك قبل.اول صفحه
26- سوره نور، آيه 37.اول صفحه
27- وسائل، ج 12، ص 297ـ تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 609.اول صفحه
28- جماعتي بودند كه به جهت نداشتن منزل، در مسجد زندگي ميكردند.اول صفحه
29- وسائل، ج 12، ص 297 و 298.اول صفحه
گؤنده ر بؤلوم لر: اسلام و قرآن