معناي لغوي: خواهر پدر
معناي استعاره اي: هر زني كه با پدر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد يا هر زني كه مادر چشم ديدنش را نداشته باشد.
نقش سمبليك: به عهده گرفتن مسئوليت در موارد ذيل :
1. جواب همه ي فحش هايي كه مي دهيد. مثال: ...
2. جواب همه ي محبت هايي كه مي كنيد. مثال: به درد عمه ات مي خوره...
3. خيلي چيزهاي بدِ ديگه كه از ذكر مثال معذوريم...
غذاي مورد علاقه: شله زرد، سمنو.
ضرب المثل: ندارد (تخفيف به دليل تعدد در نقش هاي سمبليك).
زير شاخه ها:
شوهر عمه: يك مرد پولدار كه سيبيل قيطاني دارد و چندش آور است.
پسرعمه/دخترعمه: همبازي دوران كودكي كه در بزرگسالي حالتان را به هم مي زنند.
چهره هاي معروف: عمه ليلا. ترجيع بند: دختر كه رسيد به بيست، بايد به حالش گريست.
مشاغل كاذب: Match-Making
نكته: داشتن يك عمه كه در توصيفات فوق صدق نكند جزو خوش شانسي هاي زندگي است.
