وبلاگ شخصي اكبر زواري رضائي
MUHASEBE - FİNANSMAN VE DÜŞÜNCELERİM
تاريخ : سه شنبه 27 اردیبهشت 1390 | یازار : اكبر زواري رضائي

ناداني رو به خردمندي كرد و گفت فلان شخص ، ثروتمندترين مرد شهر است . بايد از او آموخت و گراميش داشت .
خردمند خنديد و گفت فلاني كيسه اش را از پول انباشته آنگاه تو اينجا با جيب خالي بر او مي بالي و از من مي خواهي همچون تو باشم ؟!
نادان گفت خوب گراميش مدار ، بزودي از گرسنگي خواهي مرد .
خردمند خنديد و از او دور شد . از گردش روزگار مرد ثروتمند در كام دزدان افتاد و آنچه داشت از كف بداد و دزدان كامروا شدند . چون چندي گذشت همان نادان رو به خردمند كرد و گفت فلان دزد بسيار قدرتمند است بايد همچون او شكست ناپذير بود . و خردمند باز بر او خنديد و فرداي حرف نادان دزد به چنگال سربازان فرمانرواي اسير شده ، برهنه اش نموده و در ميدان شهر شلاقش مي زدند كه خردمند ديد نادان با شگفتي اين ماجرا را مي بيند . دست بر شانه اش گذاشت و گفت عجب قهرمانهايي داري ، هر يك چه زود سرنگون مي شوند و نادان گفت قهرمانهاي تو هم به خواري مي افتند . خردمند خنديد و گفت قهرمانان من در ظرف انديشه تو جاي نمي گيرند ، همين جا بمان و شلاق خوردن آن كه گراميش مي داشتي را ببين ، و با خنده از او دور شد .

پندها:
قهرمان هاي آدمهاي كوچك، همانند آنها زود گذرند.  قهرمان تو كيست؟



گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر: زندگي
آرشیو
سون یازی لار
یولداش لار
سایغاج
ایندی بلاق دا : نفر
بوگونون گؤروشو : نفر
دونه نین گؤروشو : نفر
بوتون گؤروش لر : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :